Sunday 22 July 2012

رساله ی من

خلاصه
رساله من نوشته ایست ساده که در آن کوشیده ام افکار و نظریات خود را با دیگران در میان بگذارم، افکاری که به شدت آنها را قبول دارم؛ نهایت سعی خود را کرده ام تا آن را کوتاه و با ساده ترین زبان به نگارش درآورم چرا که برای هر شخصی قابل درک باشد و از نظر من فلسفه باید به قدری آسان باشد و آسان نگاشته شود تا اکثر افراد توانایی درک و هضم آن را داشته باشند، و چه بسا همین پیچیدگی گفتار در فیلسوفان بوده که فقط افراد عالم را جذب خود کرده و با العکس یکی از دلایل پیروی مردم عادی از روحانیون دینی می تواند سادگی گفتار روحانیون دینی بوده باشد. بدین جهت  نهایت سعی خود را کرده ام تا تمام عقاید خود را در این نوشته یا مقاله به ساده ترین نحو ممکن به نگارش درآورم؛ مطمئنم خواننده این نوشته پس از مطالعه کامل آن تاثیر حرف هایم را درک خواهد دید.
تنها چیزی که من سعی دارم خواننده پس از خواندن این مطلب بیاموزد این است که چیزی را که نمی توانی با منطق و عقل سلیم باور کنی، باور نکن.
در این دست نوشته، مقاله یا هر چیزی که اسمش را می گذارید سعی کرده ام از یک طرف دلایلی که برای اثبات وجود خدا آورده شده بیان کنم و از طرف دیگر آنها را انکار کنم و یا دلایلی که برای وجود خدا آورده شده و برای من قانع کننده نبوده را انکار کنم؛ این حق با شماست که کدام را بپذیرید و کدام را رد کنید.
آزاد فکر کنید، اندیشیدن گناه نیست
بی صبرانه منتظر نظرات و عقایدتان هستم.

1-  دلیلِ بی دلیلی !
بیشتر افراد از من و امثال من که خداناباور هستیم این سوال را می پرسند که چه دلایلی برای انکار وجود خدا دارید ؟ پاسخ به این سوال بسیار آسان است، دلیل من بی دلیلی است! یعنی دلیلی برای وجود خدا نمی بینم؛ چرا که این شخصی که میخواهد وجود چیزی را اثبات کند ( مدعی وجود آن چیز ) است که باید توجیه و دلیل بیاورد نه کسی که دلیلی برای وجود آن ندارد زیرا اگر قرار باشد برای انکار وجود هر چیزی که دلیلی منطقی برای وجود آن نیست دلیل بیاوریم وقت زیادی صرف اینکار میشود. این منطق و عقل ماست که تصمیم میگیرد چه چیزی واقعیست و چه چیزی حقیقت ندارد.
مثال  ها:
مثال 1 :
من می توانم ادعا کنم کیلومترها در زیر قسمتی از شهرم هزاران تن طلا و سنگ های قیمتی وجود دارد و از شما بخواهم بیایید و در شهرم سرمایه گذاری کنید و این طلاها را پیدا کنید. در این صورت این من هستم که باید برای وجود این طلاها و سنگ های قیمتی دلیل بیاورم و نمی توانم به شما بگویم چون شما نتوانستید برای عدم وجود این سنگ های قیمتی دلیلی بیاورید پس آنها وجود دارند، چرا که شما وقت، سرمایه، دلیل کافی و یا دانش مورد نیاز برای دانستن این موضوع را ندارید و اصولا قبول نکردن چنین چیزی منطقی تر از قبول کردن آن است پس نمی توانید این حرف من را قبول کنید.
مثال 2 :
من یک کشاورز هستم و در منطقه ی خشکی کار می کنم، تنها منابع آبی که به آنها دسترسی دارم منابع زیرزمینی آبی هستند و سرمایه مورد نیاز برای حفر چاه را ندارم ؛ آنوقت به شما می گویم که در زیر قسمت خاصی از منطقه ای که من کشاورزی می کنم که چندین هکتار مساحت دارد مقدار زیادی طلا و سنگ های قیمتی وجود دارد و شما را ترغیب می کنم که آنجا یک چاه حفر کنید، در این موقعیت این من هستم که باید برای وجود طلا و جواهرات زیر زمین دلیل بیاورم تا شما را قانع به سرمایه گذاری و تلاش برای حفر چاه کنم و نمی توانم به شما بگویم چون شما دلیلی برای انکار حرف من ( وجود طلا در قسمتی از زمین هایم ) ندارید حرف من درست است !


نظم پوچ! یکی از دلایل وجود خدا !
نمی توانم بفمم منظور کسانی که از نظم می گویند چیست؟ کدام نظم؟
اگر منظور از نظم حیات روی کره زمین است باید بگوییم آیا در تمام جهان به این عظمت و بزرگی که میلیاردها کهکشان و در هر کهکشان هزاران ستاره و هزاران سیاره و منظومه وجود دارد آیا واقعا هیچ جا نباید پیدا شود که شرایط برای ایجاد حیات وجود داشته باشد؟ جهان چنان بزرگ است که شاید هزاران سیاره غیر از زمین وجود داشته باشند که حیات روی آنها جاری است، با الطبع هر جا نور به اندازه ی کافی وجود داشته باشد و آب و خاک و دمای مناسب برقرار باشد  شرایط برای حیاط محیا می شود و قطعا در دوردست ها و جاهایی که میلیون ها سال نوری با ما فاصله دارند و از دیدرس ما دور اند حیات وجود دارد.
مثال ها :
مثال 1 :
این طور تصور کنید که هزار میلیارد عدد تاس درون یک گوی بزرگ وجود دارد، همه ی آنها به صورت ناگهانی  ، تصادفی (random) و نامرتب بر روی یک سطح صاف پخش شده اند، آیا نمی شود در بین این همه تاس یک مساحت دو متری را پیدا کرد که پنجاه عدد تاس درون آن باشد و همه ی آن تاس ها روی عدد شش باشند ؟
دنیا همین است و آن چنان بزرگ است که بین این همه ستاره و سیاره جاهایی را می توان پیدا کرد که مانند زمین نظمی نسبتا پایدار برای شکل گیری حیات در آن وجود داشته باشد اما آنچنان از ما دور اند که افلاک نماها و تلسکوپ های ما قادر به رصد علائم حیات در آنها نیستند.

قانون علیت پوچ، یکی از دلایل برای وجود خدا !
منظور از علیت در اثبات وجود خدا این است که دنیا باید یک خالق می داشته و به عقیده بعضی دیگر دنیا نمی توانسته از هیچی شروع شود و باید یک خالق می داشته، اما مشکل اینجاست که وقتی از آنها می پرسیم که خود مخلوق ( خدا ) چگونه و از کجا وجود داشته اکثرا می گویند که خدا "واجب الوجود" است یعنی نیاز به مخلوق ندارد و وجودش واجب و ضروری است؛ حال سوال من این است که چرا نگوییم خود دنیا آغاز نداشته و همیشه وجود داشته است و وجودش واجب و ضروری است یا باصطلاح واجب الوجود است ؟ نیوتون قانونی دارد که در آن می گوید نمی توان از هیچ چیزی به وجود آورد و نمی توان چیزی را از بین برد فقط از شکلی به شکل دیگر تبدیل می شوند بنابر این قانون نمی توانیم آغاز دنیا را به تاریخی منسوب کنیم یا نسبت به خدا بدهیم زیرا اگر به خدا نسبت بدهیم باید بگوییم خدا چه زمانی به وجود آمده است ؟ اگر بگوییم خدا از هیچ بوجود آمده قانون نیوتون را نقض کرده ایم پس باید بگوییم خدا یا دنیا همیشه وجود داشته اند و هیچ وقت به وجود نیامده اند زیرا نمی توانسته اند از هیچ به وجود آیند و یکی از اینها ( خدا یا دنیا ) واجب الوجود اند.
خوب حالا که به این مسأله پی بردیم چرا اینگونه نگوییم که خود دنیا واجب الوجود است و همیشه وجود داشته و کسی آن را خلق نکرده است؟ چرا یک قدم عقب برویم و مسأله را پیچیده تر کنیم و آن را به خدا نسبت دهیم ؟ اگر به خدا نسبت دهیم باید بگوییم خود خدا از کجا به وجود آمده؟
اگرخدا واجب الوجود است و وجود داشته و به وجود نیامده چرا این خصوصیت ها را برای خود دنیا و طبیعت نگوییم؟ چرا نگوییم این خود دنیاست که آفریده نشده و همیشه وجود داشته است؟ در این صورت که بگوییم دنیا وجود داشته است بیشتر به حقیقت نزدیکیم تا آن که خدا را بدون هیچ دلیل منطقی و علمی به فرمول پیدایش دنیا اضافه کنیم .

No comments:

Post a Comment