Saturday 9 November 2013

تفاوت یک مذهبی و یک بی خدا

اکثر انسانها در زندگی به دنبال یک هدف والاتر و ایده آل برای دنیا هستند حال اینکه هدف یک انسان مذهبی از انجام دادن کارهای خوب! که توسط دین ایشان خوب تعریف شده و شاید اصلن خوب هم نباشد رفتن به بهشت است اما هدف یک بی خدا رشد انسانیت، تعقل گرایی و ریشه کن کردن فقر و بی سوادی در دنیاست.

Sunday 22 July 2012

رساله ی من

خلاصه
رساله من نوشته ایست ساده که در آن کوشیده ام افکار و نظریات خود را با دیگران در میان بگذارم، افکاری که به شدت آنها را قبول دارم؛ نهایت سعی خود را کرده ام تا آن را کوتاه و با ساده ترین زبان به نگارش درآورم چرا که برای هر شخصی قابل درک باشد و از نظر من فلسفه باید به قدری آسان باشد و آسان نگاشته شود تا اکثر افراد توانایی درک و هضم آن را داشته باشند، و چه بسا همین پیچیدگی گفتار در فیلسوفان بوده که فقط افراد عالم را جذب خود کرده و با العکس یکی از دلایل پیروی مردم عادی از روحانیون دینی می تواند سادگی گفتار روحانیون دینی بوده باشد. بدین جهت  نهایت سعی خود را کرده ام تا تمام عقاید خود را در این نوشته یا مقاله به ساده ترین نحو ممکن به نگارش درآورم؛ مطمئنم خواننده این نوشته پس از مطالعه کامل آن تاثیر حرف هایم را درک خواهد دید.
تنها چیزی که من سعی دارم خواننده پس از خواندن این مطلب بیاموزد این است که چیزی را که نمی توانی با منطق و عقل سلیم باور کنی، باور نکن.
در این دست نوشته، مقاله یا هر چیزی که اسمش را می گذارید سعی کرده ام از یک طرف دلایلی که برای اثبات وجود خدا آورده شده بیان کنم و از طرف دیگر آنها را انکار کنم و یا دلایلی که برای وجود خدا آورده شده و برای من قانع کننده نبوده را انکار کنم؛ این حق با شماست که کدام را بپذیرید و کدام را رد کنید.
آزاد فکر کنید، اندیشیدن گناه نیست
بی صبرانه منتظر نظرات و عقایدتان هستم.

1-  دلیلِ بی دلیلی !
بیشتر افراد از من و امثال من که خداناباور هستیم این سوال را می پرسند که چه دلایلی برای انکار وجود خدا دارید ؟ پاسخ به این سوال بسیار آسان است، دلیل من بی دلیلی است! یعنی دلیلی برای وجود خدا نمی بینم؛ چرا که این شخصی که میخواهد وجود چیزی را اثبات کند ( مدعی وجود آن چیز ) است که باید توجیه و دلیل بیاورد نه کسی که دلیلی برای وجود آن ندارد زیرا اگر قرار باشد برای انکار وجود هر چیزی که دلیلی منطقی برای وجود آن نیست دلیل بیاوریم وقت زیادی صرف اینکار میشود. این منطق و عقل ماست که تصمیم میگیرد چه چیزی واقعیست و چه چیزی حقیقت ندارد.
مثال  ها:
مثال 1 :
من می توانم ادعا کنم کیلومترها در زیر قسمتی از شهرم هزاران تن طلا و سنگ های قیمتی وجود دارد و از شما بخواهم بیایید و در شهرم سرمایه گذاری کنید و این طلاها را پیدا کنید. در این صورت این من هستم که باید برای وجود این طلاها و سنگ های قیمتی دلیل بیاورم و نمی توانم به شما بگویم چون شما نتوانستید برای عدم وجود این سنگ های قیمتی دلیلی بیاورید پس آنها وجود دارند، چرا که شما وقت، سرمایه، دلیل کافی و یا دانش مورد نیاز برای دانستن این موضوع را ندارید و اصولا قبول نکردن چنین چیزی منطقی تر از قبول کردن آن است پس نمی توانید این حرف من را قبول کنید.
مثال 2 :
من یک کشاورز هستم و در منطقه ی خشکی کار می کنم، تنها منابع آبی که به آنها دسترسی دارم منابع زیرزمینی آبی هستند و سرمایه مورد نیاز برای حفر چاه را ندارم ؛ آنوقت به شما می گویم که در زیر قسمت خاصی از منطقه ای که من کشاورزی می کنم که چندین هکتار مساحت دارد مقدار زیادی طلا و سنگ های قیمتی وجود دارد و شما را ترغیب می کنم که آنجا یک چاه حفر کنید، در این موقعیت این من هستم که باید برای وجود طلا و جواهرات زیر زمین دلیل بیاورم تا شما را قانع به سرمایه گذاری و تلاش برای حفر چاه کنم و نمی توانم به شما بگویم چون شما دلیلی برای انکار حرف من ( وجود طلا در قسمتی از زمین هایم ) ندارید حرف من درست است !


نظم پوچ! یکی از دلایل وجود خدا !
نمی توانم بفمم منظور کسانی که از نظم می گویند چیست؟ کدام نظم؟
اگر منظور از نظم حیات روی کره زمین است باید بگوییم آیا در تمام جهان به این عظمت و بزرگی که میلیاردها کهکشان و در هر کهکشان هزاران ستاره و هزاران سیاره و منظومه وجود دارد آیا واقعا هیچ جا نباید پیدا شود که شرایط برای ایجاد حیات وجود داشته باشد؟ جهان چنان بزرگ است که شاید هزاران سیاره غیر از زمین وجود داشته باشند که حیات روی آنها جاری است، با الطبع هر جا نور به اندازه ی کافی وجود داشته باشد و آب و خاک و دمای مناسب برقرار باشد  شرایط برای حیاط محیا می شود و قطعا در دوردست ها و جاهایی که میلیون ها سال نوری با ما فاصله دارند و از دیدرس ما دور اند حیات وجود دارد.
مثال ها :
مثال 1 :
این طور تصور کنید که هزار میلیارد عدد تاس درون یک گوی بزرگ وجود دارد، همه ی آنها به صورت ناگهانی  ، تصادفی (random) و نامرتب بر روی یک سطح صاف پخش شده اند، آیا نمی شود در بین این همه تاس یک مساحت دو متری را پیدا کرد که پنجاه عدد تاس درون آن باشد و همه ی آن تاس ها روی عدد شش باشند ؟
دنیا همین است و آن چنان بزرگ است که بین این همه ستاره و سیاره جاهایی را می توان پیدا کرد که مانند زمین نظمی نسبتا پایدار برای شکل گیری حیات در آن وجود داشته باشد اما آنچنان از ما دور اند که افلاک نماها و تلسکوپ های ما قادر به رصد علائم حیات در آنها نیستند.

قانون علیت پوچ، یکی از دلایل برای وجود خدا !
منظور از علیت در اثبات وجود خدا این است که دنیا باید یک خالق می داشته و به عقیده بعضی دیگر دنیا نمی توانسته از هیچی شروع شود و باید یک خالق می داشته، اما مشکل اینجاست که وقتی از آنها می پرسیم که خود مخلوق ( خدا ) چگونه و از کجا وجود داشته اکثرا می گویند که خدا "واجب الوجود" است یعنی نیاز به مخلوق ندارد و وجودش واجب و ضروری است؛ حال سوال من این است که چرا نگوییم خود دنیا آغاز نداشته و همیشه وجود داشته است و وجودش واجب و ضروری است یا باصطلاح واجب الوجود است ؟ نیوتون قانونی دارد که در آن می گوید نمی توان از هیچ چیزی به وجود آورد و نمی توان چیزی را از بین برد فقط از شکلی به شکل دیگر تبدیل می شوند بنابر این قانون نمی توانیم آغاز دنیا را به تاریخی منسوب کنیم یا نسبت به خدا بدهیم زیرا اگر به خدا نسبت بدهیم باید بگوییم خدا چه زمانی به وجود آمده است ؟ اگر بگوییم خدا از هیچ بوجود آمده قانون نیوتون را نقض کرده ایم پس باید بگوییم خدا یا دنیا همیشه وجود داشته اند و هیچ وقت به وجود نیامده اند زیرا نمی توانسته اند از هیچ به وجود آیند و یکی از اینها ( خدا یا دنیا ) واجب الوجود اند.
خوب حالا که به این مسأله پی بردیم چرا اینگونه نگوییم که خود دنیا واجب الوجود است و همیشه وجود داشته و کسی آن را خلق نکرده است؟ چرا یک قدم عقب برویم و مسأله را پیچیده تر کنیم و آن را به خدا نسبت دهیم ؟ اگر به خدا نسبت دهیم باید بگوییم خود خدا از کجا به وجود آمده؟
اگرخدا واجب الوجود است و وجود داشته و به وجود نیامده چرا این خصوصیت ها را برای خود دنیا و طبیعت نگوییم؟ چرا نگوییم این خود دنیاست که آفریده نشده و همیشه وجود داشته است؟ در این صورت که بگوییم دنیا وجود داشته است بیشتر به حقیقت نزدیکیم تا آن که خدا را بدون هیچ دلیل منطقی و علمی به فرمول پیدایش دنیا اضافه کنیم .

Saturday 7 May 2011

جهان هیچ وقت آغاز نداشته ، به وجود نیامده و هیچ وقت هم پایان نخواهد داشت

یکی از دوستان در صفحه ی فیس بوک نوشته بودن جهان از هیچ به وجود آمده ، از نظر من همچین چیزی غیر ممکنه زیرا همونطور که در پست قبل هم گفتم بر اساس قانون نیوتون نمیشه هیچ شیئی رو از هیچ بوجود اورد و همین طور هم نمیشه اشیاء رو از بین برد فقط میتونیم شکل اونها رو عوض کنیم و دنیا نمیتونه از هیچ شکل گرفته باشه از نظر من دنیا اصلا به وجود نیومده بلکه وجود داشته
 میتونیم بگیم دنیا مثل اعداد ریاضیه ، تصور کنید ما عدد صفریم ؛ اعداد منفی زمان قبل هستند و اعداد مثبت زمان آیندست هیچ وقت نمیتونین کوچکترین عدد رو پیدا کنید برای مثال نمیشه بگیم 999 - کوچکترین عدده زیرا همیشه یک عدد کوچکتر از اون (یک زمان قبل تر از اون ) هست 1000- پس بر این اساس نمی تونیم برای آغاز دنیا تاریخی معین کنیم ؛ دنیا همیشه وجود داشته و هیچ وقت به وجود نیومده

به نام خودم! فصل اول مقاله

به نام خودم !
این نوشته را زبان ساده و روزمره مینویسم
هدف این نوشته روشنگری و ترس زدایی از خواننده است و نشان دادن حقیقت ؛ هدف این نوشته کوتاه این هست که به خواننده بفهماند چیزی که با منطق و عقل و نشان دادن دلیل نمی توانی قبول کنی پس قبولش نکن از هیچ چیز نترس پای عقیده ات بایست ، اگر هم خدایی وجود داشته باشد که وجود ندارد به خاطر عقیده ات تورو مجازات نخواهد کرد ، تو بر اساس منطقی که خودت به دست اوردی به این نتیجه رسیدی که اون وجود نداره پس مجازات برای چیست ؟

خوب ، نوشته را شروع میکنم ؛ همه ی بخش های آن را با دقت بخوانید و در صورت داشتن سوال آن را با ایمیل یا صفحه ی فیسبوک من که در ابتدای کتاب نوشته ام در میان بگذارید
بی دلیلی

اگر کسی بداند شما بی خدا هستید معمولا اولین سوالی که از شما میکنند این است که چه دلیلی برای انکار وجود خدا داری؟
پاسخ به این سوال بسیار ساده است ؛ اگر کسی بخواهد وجود چیزی را اثبات کند این مدعی وجود آن است که باید وجود آن را اثبات کند نه انکار کننده ی آن ؛ بگذارید برایتان یک مثال بزنم تا درکش آسانتر شود :

من میتوانم ادعا کنم کیلومترها زیر شهرم شیراز هزاران تن طلا و الماس های گرانبها وجود دارد و به شما بگویم آهای! بیایید در شهرم سرمایه گذاری کنید و معادن طلای زیر زمینی اش را استخراج کنید ، اینجا من هستم که باید برای اثبات حرفم دلیل بیاورم ، نمی توانم از شما بخواهم که دلیل بیاورید که کیلومترها در اعماق شهرم شیراز زیر زمین طلا وجود ندارد ، دلیل شما برای وجود نداشتن هزاران تن طلا بی دلیلی است ، یعنی دلیلی نمیبینید که چنین ادعایی حقیقت داشته باشد
پس نتیجه می گیریم برای اثبات وجود چیزی این مدعی وجود آن است که باید دلیل منطقی و قانع کننده بیاورد و دلیل من برای انکار وجود خدا بی دلیلی است یعنی دلیلی نمیبینم یا دلایلی که برای وجود خدا برایم آورده اند قانع کننده ، منطقی وعاقلانه نبوده است.
در ادامه تمام دلایل معتقدان به وجود خدا را بررسی و زیر سوال میبرم تا شما هم مثل من ببینید که دلایلشان کاملا اشتباه و غیر منطقی است...



بی نظمی

نمیتوانم بفهمم منظورشان از نظم چیست ؟ کدام نظم ؟ آیا منظورتان از نظم حیات روی کره ی زمین است ؟ آیا واقعا در تمام دنیا با این عظمت که میلیاردها کهکشان و در هر کهکشان هزاران ستاره و هزاران سیاره و منظوره آیا واقعا هیچ جایی نباید پیدا میشد که در آن حیات وجود داشته باشد ؟ جهان آنقدر بزرگ است که از نظر من هزاران سیاره غیر از زمین وجود دارند که حیات روی آنها جریان دارد اما هر کدام از آنها آنقدر از ما دورند که ما قادر به دیدن آنها نیستیم .
هر جا نور به اندازه ی کافی وجود داشته باشد و آب و خاک مناسب هم که از عنصرهای اصلی موجود در دنیا هستند وجود داشته باشد حیات هم به مرور به وجود می آید .
مطمئن باشید در دوردست ها ، جاهایی که میلیون ها سال نوری با ما فاصله دارند و از دیدرس ما دورند حیات وجود دارد .
برای مثال این را تصور کنید که هزار ملیارد عدد تاس هست ، همه ی آنها با هم و به طور تصادفی و نامرتب بر روی زمین پخش میشوند ،آیا نمیشود در بین این همه تاس یک مساحت دو متر مربعی را پیدا کرد که پنجاه عدد تاس درون آن باشد و همه ی آن تاس ها روی عدد شش باشد ؟
دنیا هم همین است دنیا آن چنان بزرگ است که بین این همه ستاره و سیاره و منظومه ، پیدا می شوند جاهایی که محیط مساعد برای حیات روی آنها باشد و همان طور که گفتم مطمئنا در این دنیای بزرگ هزاران سیاره غیر از زمین را میتوان پیدا کرد که مانند زمین حیات رو ی آنها جریان داشته باشد و آنچنان از ما دور اند  که تلسکوپهای ما قادر به دیدن آنها نیستند.


                  


            رد علیت

خوب منظور آنها از قانون علیتی که با آن وجود خدا را اثبات میکنند این است که دنیا نمیتواند از هیچی شروع شده باشد و باید یک خالق میداشت ، وقتی از آنها میپرسی که خود خدا را چه کسی خلق کرده جواب می دهند که خدا واجب الوجود است ! یعنی نیاز به خالق ندارد و وجودش واجب و ضروری است ، حال سوال من این است که چرا خود دنیا واجب الوجود نباشد ؟ چرا نگوییم خود دنیا آغازی نداشته و همیشه وجود داشته است ؟
نیوتون قانونی دارد که در آن میگوید نمیتوان از هیچ چیزی بوجود آورد  و نمی توان چیزی را از بین برد فقط از شکلی به شکلی دیگر تبدیل میشوند ، بنابر این قانون نمیتوانیم آغاز دنیا را به تاریخی و زمانی منصوب کنیم اصلا نمی توانیم برای دنیا آغازی در نظر بگیریم زیرا بنابر این قانون از هیچ نمی توان چیزی بوجود آید ؛ همچنین نمیتوانیم به وجو آمدن دنیا را به خدا نسبت دهیم زیرا اگر به خدا نسبت دهیم باید بگوییم خدا چه زمانی به وجود آمده است؟ آیا خدایی که از او حرف میزنید از هیچ به وجود آمده است؟  که این از هیچ به وجود آمدن قانون نیوتون را نقض میکند ؛ پس باید بگوییم خدا یا دنیا وجود داشته اندو به وجود نیامده اند  زیرا نمی توانسته اند از هیچ به وجود آیند و یکی از اینها ( خدا یا دنیا ) واجب الوجود اند ( یعنی یکی از اینها نیاز به خالق ندارند)

خوب حالا که به این مساله پی بردیم چرا نگوییم خود دنیا واجب الوجود است و همیشه وجود داشته است و کسی آن را خلق نکرده ؟ چرا یک قدم عقب برویم و مساله را پیچیده تر کنیم و آن را به خدا نسبت دهیم ؟ اگر به خدا نسبت دهیم باید بگوییم خود خدا از کجا به وجود آمده ؟ اگر خدا واجب الوجود است و وجود داشته و به وجود نیامده چرا این خصوصیت ها را برای خود طبیعت و دنیا نگوییم ؟ چرا نگوییم خود دنیاست که واجب الوجود است و آفریده و خلق نشده و همیشه وجود داشته است ؟
در این صورت که بگوییم دنیا وجود داشته است بیشتر به حقیقت نزدیکیم تا آن که خدا را بدون هیچ دلیلی به فرمول به وجود آمدن دنیا اضافه کنیم.
پس نتیجه میگیریم این خود دنیاست که واجب الوجود است و آفریده نشده و وجود داشته است و فرضیه ی علیتی که آنها مطرح میکنند کاملا پوچ است.